طلبه کاشمری |
|
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92/8/13 توسط مهدی عطار
ترجمه نامه بیست وهشت نهج البلاغه ((جواب آقا به آمریکا)) فهرست مطالب : که یکى از نیکوترین نامه هاى امام است که پس از جنگ جمل در سال سی وشش هجرى نوشته شد 1.افشاى ادّعاهاى دروغین معاویه :
در پاسخ:راستى روزگار چه چیزهاى شگفتى از تو بر ما آشکار کرده استتو مى خواهى ما را از آنچه خداوند به ما عنایت فرمود،
آگاه کنى و از نعمت وجود پیامبر با خبرمان سازى !؟؟!
داستان تو داستان کسى را ماند که خرما به سرزمین پر خرماى «هجر» برد یا استاد خود را به مسابقه دعوت کند
و پنداشتى که برترین انسانها در اسلام فلان کس، و فلان شخص است چیزى را یاد آوردى که اگر اثبات شود هیچ ارتباطى به تو ندارد،
و اگر دروغ هم باشد به تو مربوط نمى شود، تو را با انسانهاى برتر و غیر برتر، سیاستمدار و غیر سیاستمدارچه کار است ؟!؟
اسیران آزاد شده و فرزندانشان را چه رسد به تشخیص امتیازات میان مهاجران نخستین، و ترتیب درجات، و شناسایى منزلت و مقام آنان
هرگز خود را در چیزى قرار مى دهى که از آن بیگانه اى، حال کار بدین جا کشید که محکوم حاکم باشد ...
اى مرد چرا بر سر جایت نمى نشینى و کوتاهى کردن هایت را به یاد نمى آورى و به منزلت عقب مانده ات باز نمى گردى
برترى ضعیفان، و پیروزى پیروزمندان در اسلام با تو چه ارتباطى دارد تو همواره در بیابان گمراهى سرگردان، و از راه راست روى گردانى
آیا نمى بینى جمعى از مهاجر و انصار در راه خدا به شهادت رسیدند و هر کدام داراى فضیلتى بودند امّا آنگاه که شهید ما «حمزه» شربت شهادت نوشید،
او را سیّد الشهداء خواندند، و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم در نماز بر پیکر او بجاى پنج تکبیر، هفتاد تکبیر گفت .
آیا نمى بینى گروهى که دستشان در جهاد قطع شد، و هر کدام فضیلتى داشتند، امّا چون بر یکى از ما ضربتى وارد شد و دستش قطع گردید،
طیّارش خواندند که با دو بال در آسمان بهشت پرواز مى کند و اگر خدا نهى نمى فرمود که مرد خود را بستاید، فضائل فراوانى را بر مى شمردم،
که دلهاى آگاه مؤمنان آن را شناخته، و گوشهاى شنوندگان با آن آشناست.
و مردم تربیت شدگان و پرورده هاى مایند. اینکه با شما طرح خویشاوندىریختم، ما از طایفه شما همسر گرفتیم، و شما از طایفه ما همسر انتخاب کردید،
و برابر با شما رفتار کردیم، عزّت گذشته، و فضیلت پیشین را از ما باز نمى دارد، شما چگونه با ما برابرید که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم از ماست،
و دروغگوى رسوا از شما، حمزه شیر خدا (اسد اللّه) از ماست، و ابو سفیان، (اسد الاحلاف) از شما، دو سیّد جوانان اهل بهشت از ما،
و کودکان در آتش افکنده شده از شما، و بهترین زنان جهان از ما، و زن هیزم کش دوزخیان از شما،
از ما این همه فضیلتها، و از شما آن همه رسوایى هاست...!!
«خویشاوندان، بعضى سزاوارترند بر بعض دیگر در کتاب خدا» و خداى سبحان فرمود:
«شایسته ترین مردم به ابراهیم، کسانى هستند که از او پیروى دارند، و این پیامبر و آنان که ایمان آوردند و خدا ولىّ مؤمنان است».
پس ما یک بار به خاطر خویشاوندى با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم، و بار دیگر به خاطر اطاعت از خدا، به خلافت سزاوارتریم،
و آنگاه که مهاجرین در روز سقیفه با انصار گفتگو و اختلاف داشتند، تنها با ذکر خویشاوندى با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بر آنان پیروز گردیدند،
اگر این دلیل برترى است پس حق با ماست نه با شما، و اگر دلیل دیگرى داشتند ادّعاى انصار به جاى خود باقى است.
معاویه، تو پندارى که بر تمام خلفا حسد ورزیده ام و بر همه آنها شوریدهام اگر چنین شده باشد جنایتى بر تو نرفته که از تو عذر خواهى کنم.
«و آن شکوههایى است که ننگ آن دامنگیر تو نیست»
سوگند به خدا خواستى نکوهش کنى، امّا ستودى، خواستى رسوا سازى که خود را رسوا کرده اى،
مسلمان را چه باک که مظلوم واقع شود، ما دام که در دین خود تردید نداشته، و در یقین خود شک نکند، این دلیل را آورده ام
حتّى براى غیر تو که پند گیرند، و آن را کوتاه آوردم به مقدارى که از خاطرم گذشت.
سپس کار مرا با عثمان به یاد آوردى، تو باید پاسخ دهى که از خویشاوندان او مى باشى...
راستى کدام یک از ما دشمنى اش با عثمان بیشتر بود و راه را براى کشندگانش فراهم آورد آن کس که به او یارى رساند،
و از او خواست به جایش بنشیند، و به کار مردم رسد یا آن که از او یارى خواست و دریغ کرد و به انتظار نشست تا مرگش فرا رسد ؟؟
نه، هرگز، به خدا سوگند: «خداوند باز دارندگان از جنگ را در میان شما مى شناسد، و آنان را که برادران خود را به سوى خویش مى خوانند،
و جز لحظه هاى کوتاهى در نبرد حاضر نمىشوند» من ادّعا ندارم که در مورد بدعتهاى عثمان، بر او عیب نمى گرفتم،
نکوهش مى کردم و از آن عذر خواه نیستم، اگر گناه من ارشاد و هدایت اوست، بسیارند کسانى که ملامت شوند و بى گناهند.
«و بسیارند ناصحانى که در پند و اندرز دادن مورد تهمت قرار گیرند»
«من قصدى جز اصلاح تا نهایت توانایى خود ندارم، و موفّقیت من تنها به لطف خداست، و توفیقات را جز از خدا نمى خواهم،
بر او توکّل مى کنم و به سوى او باز مى گردم»
فرزندان عبد المطلبرا در کجا دیدى که پشت به دشمن کنند و از شمشیر بهراسند پس «کمى صبر کن که هماورد تو به میدان آید»
آن را که مى جویى به زودى تو را پیدا خواهد کرد، و آنچه را که از آن مى گریزى در نزدیکى خود خواهى یافت، و من در میان سپاهى بزرگ،
از مهاجران و انصار و تابعان، به سرعت به سوى تو خواهم آمد، لشکریانى که جمعشان به هم فشرده، و به هنگام حرکت،
غبارشان آسمان را تیره و تار مىکند. کسانى که لباس شهادت بر تن، و ملاقات دوست داشتنى آنان ملاقات با پروردگار است،
همراه آنان فرزندانى از دلاوران بدر، و شمشیرهاى هاشمیان مى آیند که خوب مى دانى لبه تیز آن بر پیکر برادر و دایى و جدّ و خاندانت چه کرد،
مى آیند. «و آن عذاب از ستمگران چندان دور نیست»
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92/8/13 توسط مهدی عطار
|
|
تمامی حقوق مطالب برای طلبه کاشمری محفوظ می باشد |