برنامه ای برای کنترل خشم...
انوشیروان خدمتکار مخصوص درباری داشت که همواره درخدمتش بود..
به او سه رقعه(سه کاغذ نوشته شده)داد...
گفت:
((هروقت من خشمگین شدم وخشمم شدید شد این سه رقعه را یکی بعد از دیگری به من بده))
غلام درباری پیشنهاد انوشیروان را پذیرفت....
تا روزی که انوشیروان برسر موضوعی سخت خشمگین شد...
غلام یکی از رقعه ها رتبه او داد که در آن نوشته شده بود
(خشم خودرا کنتر کن تو خدای مردم نیستی..)
سپس دومی رابه اوداد که درآن نوشته شده بود...
(به بندگان خدا رحم ومهربانی کن تا خدا به تو رحم کند..)
سپس سومی را به اوداد که در آن نوشته شده بود..
( بندگان خدارابه اجرای حق خدا سوق بده که در پرتوچنین کاری به سعادت میرسی...)
به این ترتیب لحظه به لحظه ازخشم انوشیروان کاسته شد.....
منبع داستان دوستان ج3*محمد مهدی اشتهاردی*ص81*82
نوشته علی آقا